«ما در مرکز یک طوفان عظیم ابدی قرار داریم.»
آرا تا ایزوزاکی که در سال 1931 در شهر اویتا در جنوب ژاپن متولد شد، شاید امروزه، مشهورترین معمار ژاپن باشد. تعمیر بخش داخلی معروفترین دیسکوتک نیویورک، به نام ساختمان مرکزی تسوکوبا (1938)، توسط وی انجام شد. بعضیها مدعی هستند که معمار، میان بدسلیقگی و آشفتگی، دچار شبهه و خطا شده است.
به هر حال ایزوزاکی در اینجا یکی از بناهای کلیدی سالهای دهه 80 را ساخته است. پالادیوم را امضا کرد و موزه جدید هنرهای معاصر شهر لوس آنجلس را افتتاح کرد. در فرانسه او برای ساخت بنیاد هنری دانیل تامپلون در سوفیا آنتی پولیس انتخاب شد. سرانجام ایزوزاکی در سال 1986، مدال طلای انستیتو سلطنتی معماران انگلیسی را که شاید مهمترین جایزه در حرفه او باشد، دریافت کرد.
درک خصوصیت و افکار زیباشناختی ایزوزاکی آسان نیست. حتی در ژاپن او را به عنوان یک خارجی میشناسند، شاید دلیل آن هم این باشد که او از جزیره کیشو که همواره با بقیه ژاپن فاصله داشته، آمده است، شاید هم به این دلیل که ایزوزاکی اغلب در خارج کار میکند و نوعی حالت نیمه تبعیدها را انتخاب کرده است. سبک معماری او در طول زمان، تغییراتی کرده است. در سالهای دهه 1960، او مانند کنزو تانگه، استادش و بسیاری از معماران دیگر ژاپن، تحت تأثیر لوکور بوزیه، دست به آفرینش میزد. در ابتدای سالهای 70، نوعی نئوکلاسیسیسم در آثار او مشاهده میشد و شاید با ساختمان مرکزی تسوکوبا(1983) و موزه لوس آنجلس، وارد دورهای شده باشد که در آن ترکیبهای تاریخگرایانه که میتوان آنها را پسانوگرایانه خواند، تسلط مییابند. در تسوکوبا، او به میکل آنژ، ژول رومن و لودو بازمیگردد، در حالیکه در موزه جدید هنرهای معاصر لوس آنجلس با چند اهرام و سنگی به رنگ گل پخته، کاملا در سبک مصری غرق شده است.
ایزوزاکی میگوید: «انسان خاطره و پیر شدن است». در واقع مجموع تفکر او تا حدودی به نیهلیسم گرایش دارد. او میگوید: «ما در مرکز یک طوفان عظیم ابدی قرار داریم« و با وجود استحکام آشکارا بناهایش اعتراف میکند که در محاصره خرابهها و ویرانی هاست. او به درخواست دو مجله معماری مهم ژاپن، در تحقیقی درباره «سبک سال 2001» شرکت کرده است. ایزوزاکی ضمن اعتراف به اینکه پیشبینی آینده معماری، ناممکن است تصویری از ساختمانی که خود در تسوکوبا ساخته و در حال ویرانی است، ارائه داد. تعجبآورتر اینکه او اعلام کرد است، ساختار واقعی تسوکوبا، یک موقعیت محسوب نمیشود، زیرا به اندازه کافی به ویرانههای رؤیاهایش شباهت ندارد. این اولین ویرانی ایزوزاکی نیست، زیرا قبلا در سال 1981، تصویری از بنای شلوس تگل اثر شینکل را که در حال ویرانی بود، برای شرکت در مسابقه، برای یک مؤسسه آلمانی فرستاده بود.
ایزوزاکی اعلام میکند که میتوان به هر آنچه به تاریخ معماری تعلق دارد، توسل جست. ولی آیا در این صورت تسلیم تمایل به انگیزش که اغلب نشان داده، نشده است؟ آیا با بدخلقی به منتقدانی که او را آماج حملات خود قرار میدهند، پاسخ نمیگوید، زیرا در تسوکوبا، او اصولا به سنتهای اروپایی اشاره دارد و نه به راهحلهای صرفا ژاپنی. در واقع میدان مقابل ساختمان او، نفی «واژگون» کامپید و لیگوی میکل آنژ است. این میدان، به جای آنکه مانند یک میدان رومی محدب باشد، مقعر است. سرانجام سنگهای تراشیده به سبک روستایی، ما را بار دیگر به یاد قصر ژول رومن که ایزوزاکی در نوشتهای درباره کاتسورا به آن اشاره میکند، میاندازد. برای درک بهتر اهمیت کار ایزوزاکی باید بدانیم که او احتمالا معماران غربی معروفی، مانند: جیمز استیر لینگ یا ریچارد مهیر را تحت تأثیر قرار داده است. او در کشور خود احتمالا بر آثار تادائو آندو و تویو ایتو تأثیر گذاشته است. ایزوزاکی یکی از اولین «معماران پیشرو» ژاپن است که اکنون در سراسر جهان شناخته شده است. او که از طریق دوستش ایسی میاکی، به سوی زمینههایی مانند مد کشیده شد، هنرمندی جهان وطنی است که شاید بیش از حد از گرایشهای فعلی پیروی میکند، ولی با اینهمه جایگاه قابل توجهی در صحنه معماری بینالمللی، به خود اختصاص داده است.
مجتمع ورزشی فوجی ساوا (1984). عمیقا با سنتهای ژاپنی پیوند خورده است. ولی برخلاف عرف معمول از فضا که در ژاپن دوبعدی (خط و طرح) است، معمار در اینجا عنصر منحنی را نیز به کار برده است. غشایی از فولاد ظاهری و همآمیز به مجموع داده است، ظاهری که دو قطب اغلب مخالف، در ژاپن و همه جا را در کنار هم قرار داده، کار دست و فنآوری پیشرفته است. سرانجام میتوان گفت که ایزوزاکی، در هر جز جنبه انسانی را که بندرت در معماری نوین رعایت میشود، حفظ کرده است است.