پابلو رویز پیکاسو(Pablo Ruiz Picasso) در سال 1881 و در ملاگا(Malaga) بدنیا آمد. پدرش ژوزه رویز بلاسکو(Jose Ruiz Blasco) ، نقاش آکادمیک، در مدرسه هنرها و صنایع سان تلمو(San Telmo) این شهر تدریس میکرد و مانند بسیاری از افراد دیگر، تنها به مسائل ظاهری میاندیشید، خصوصا اینکه با نگرانی خاصی میخواست تا واقعیت را با وفاداری تمام بیان کند. او مربی خوبی برای پابلو بود. پابلو توانست خیلی زود علاقه شدید خود را به نقاشی آشکار کند.
پابلوی جوان، در 9 سالگی با تبحری عجیب که مایه حسرت دیگران میشد موضوعات مختلفی را نقاشی میکرد. وی از همان زمان اهمیت ویژهای برای کبوتران قائل بود. بعدها نیز، گاوها از دیگر موضوعات مورد علاقه پابلو شدند. قدرت جانوران و جنب و جوش لاینقطع گاوبازان، او را به شدّت مجذوب میکرد و این جذبه در تمامی آثارش پیداست. در سال 1891، خانواده او در لاکرونا(La Coruna) اقامت گزیدند و بدین ترتیب، پدر پابلو در در سمت استادی به تدریس نقاشی پرداخت.
در طی چهار سالی که خانواده پابلو در آن شهر اقامت داشتند ماجرای غمانگیزی رخ داد و آن مرگ کوچکترین خواهر او بود. جو هنری حاکم بر این شهر به مراتب کمتر از «ملاگا» بود و خلا هنری مدرسه «سان فرناندو»(Fernando San) شهر مادرید به شدّت احساس میشد. تابلوهائی که طی این مدّت توسط پابلوی جوان طراحی شدهاند، نشان میدهند که او میخواست با پناه گرفتن در کاریکاتور، هرچند به میزان کم ولی تا جائیکه ممکن است، از ناتورالیسم رها شود. علاوه بر اینها، نقاشیهای دیگری نیز که به همان دوره مربوط میشوند نشانگر تسلّط اوّلیه پیکاسو بر پرسپکتیو خطی هستند.
در سال 1895، پدر پابلو عهدهدار مقامی در مدرسه هنرهای زیبای لونجا(Longa) در بارسلون شد. به یمن این پست جدید، خانواده پابلو توانستند تا دوباره به ساحل مدیترانه برگردند. قبل از اینکه خانواده وی در پایتخت کاتالان(Catalane) ساکن شود، پابلو یک ماه در مادرید اقامت کرد و توانست فرصتی بیابد تا از پرادو(Prado) دین بعمل آورده و کارهای ولاسکر(Velazquez) را تحسین کند. پابلو خیلی زود با هنرمندان متعددی که در لونجا درس میخواندند-از قبیل مانویل پالاره(Manule Pallares)، مانولوهوگه(Manolo Hugue)، ژوزه کاردونا(Jose Cardona) و چند تن دیگر-ارتباط برقرار کرد. از سال 1896، آثار پاپلو پیکاسو که بیانگر تسلّط باورنکردنی وی بر نقاشی بودند کمکم ظهور کردند. پابلو این تابلوها را تحت نام مادرش در دوران قبل از ازدواج، ماریا پیکاسو(Maria Picasso) ، امضا میکرد.
در همین دوران، پابلو تصویری نافذ از چهره خود را ارائه کرده است. در این تابلو، جوانی با قیافه خشن و عبوس، به تصویر کشیده شده است. او همچنین اثری آکادمیک تحت عنوان »اوّلین مراسم مذهبی» را در تابلوئی بزرگ نقاشی کرده است. این تابلو، لولا(Lola)، خواهر پابلو، را در حالی نشان میدهد که در مقابل محراب زانو زده و پدرش پشت سر او ایستاده است.
تابلوهای متعدد آبرنگ و رنگ و روغن که پابلو طی اقامت خود در بارسلون کشیده است، همگی بیانگر قدرت شگرفت خلاّقیت وی میباشند. از سال 1899، تمایل به گرایشهای مدرن، او را به طرف اعضای گروه «چهار گربه»(Els Quatre Gats) هدایت کرد. از جمله اعضای این گروه میتوان به رامون کزاس(RamonCasas) سانتیاگو روزینول(Santiago Rusinol) و میکل اوتریلو(Miquel Utrillo) اشاره کرد. این افراد بهطور مرتب در محلی که توسط پر رمو(Pere Romeu) و در بنائی که توسط معمار پوئیگای کادافلاش(Puigi Cadaflach) طرّاحی شده بود، جلسه تشکیل میدادند. افرادی مانند نیتزش(Nietzche) ایبسن(Ibsen)، واگنر(Wagner)، تولوزلترک(Toulouse-Lautrec) و رستّی(Rossetti) به چشم میخورد. این سادهسازی و سادهتر کردن که تحت نفوذ گرکو(Grecco) صورت گرفت به واسطه استفاده از تونهای تیره، تضادها و همچنین ترکیب خطهای مختلف حاصل شده از قلمهای گوناگون انجام گرفت.
در سال 1900، پیکاسو برای اوّلین بار به پاریس رفته و در آنجا توانست آثار بسیاری از هنرمندان مورد علاقهاش را از نزدیک ببیند و مستقیما ارزیابی کند. از آنزمان، پیکاسو بطور مرتب بین پاریس و بارسلون مسافرت میکرد، خصوصا در طی مدت زمانیکه به «دوره آبی» معروف شد. نام «دوره آبی» به این خاطر به نقاشیهای ایندوره او داده شد که رنگ آبی بمراتب بیشتر از سایر رنگهای دیگر در آثار این دوره(1904-1901) به چشم میخورد.
تابلوی فلوت پان(لذت زندگی) که در آنتیب(Antibes) نقاشی شده است دوره کوتاه نئوکلاسیسیسم را نشان میدهد. پیکاسو در دهه 20 روی این مکتب کار میکرد. شخصیتهای این تابلو، تقریبا بصورت مجسمه در تابلو قرار گرفتهاند و پیکرهای آنها کاملا از زمینه جدا شدهاند. رنگمایههای ملایم و سبک پوست پیکرهه او همچنین آسمان و دریا، از مشخصههای این دوره از زندگی هنری پیکاسو هستند.